جدول جو
جدول جو

معنی پهن اندام - جستجوی لغت در جدول جو

پهن اندام
(پَ اَ)
پهن بر. پهن تن
لغت نامه دهخدا
پهن اندام
پهن تن عریض جثه پهن بر
تصویری از پهن اندام
تصویر پهن اندام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمن اندام
تصویر سمن اندام
(دخترانه)
سمن پیکر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیس اندام
تصویر پیس اندام
مبتلا به مرض پیسی، کسی که اندامش لکه های سفید از مرض پیسی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
ابرص. (منتهی الارب) ، مبروص. دارای پیسی. که اندامی مبتلی به برص دارد
لغت نامه دهخدا
(کُهْ اَ)
کوه پیکر. که اندامی بزرگ چون کوه دارد:
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریابر و ره نورد.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیس اندام
تصویر پیس اندام
دارای پیسی مبتلابه برص مبروص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مها اندام
تصویر مها اندام
بلورین اندام، بلور اندام
فرهنگ لغت هوشیار
بقاعده، خوب، متناسب، منظم
فرهنگ واژه مترادف متضاد